با آغاز فصل سرد، بحث مازوتسوزی در نیروگاه حرارتی تبریز بار دیگر به صدر دغدغههای زیستمحیطی و سلامت شهری بازگشته است؛ مسئلهای که هرسال با وعده توقف آن مطرح میشود، اما در عمل نشانههای استمرار آن در روزهای سرد تبریز دیده میشود. در حالیکه بسیاری از کلانشهرهای کشور با مصوبههای محدودکننده و ممنوعیت قطعی مازوتسوزی مواجهاند، تبریز همچنان در معرض این سوخت سنگین قرار دارد و همین مسئله افکار عمومی را نسبت به یک تبعیض آشکار در سیاست انرژی حساس کرده است.
مازوتسوزی در تبریز نه یک اتفاق غیرمنتظره، بلکه نتیجهی مستقیم ناترازی گاز است؛ ناترازیای که هرسال در فصل سرد تشدید میشود، و نیروگاهها—بهویژه نیروگاه تبریز—را به سمت استفاده از سوخت جایگزین سوق میدهد. آمارهای رسمی نشان میدهد با هر بار جایگزینی مازوت، میزان انتشار آلایندههایی چون دیاکسید گوگرد، اکسیدهای نیتروژن و ذرات معلق افزایش مییابد؛ آلایندههایی که در شرایط وارونگی دما، مستقیماً وارد ریه شهر میشود.
اگرچه مسئولان محیط زیست و انرژی بارها اعلام کردهاند که «مصرف مازوت مدیریت شده و در حال کاهش است»، اما شواهد میدانی، دادههای سنجش آلودگی و حتی اظهارات نمایندگان مجلس نشان میدهد قطع کامل این چرخه هنوز محقق نشده است. تکرار این وضعیت عملاً تبریز را در زمستان با دو بحران همزمان مواجه میکند: کمبود گاز و آلودگی شدید هوا.
پروژههای بازتوانی نیروگاه تبریز، سرمایهگذاریهای چندصد میلیوندلاری، و برنامه ارتقای ظرفیت تولید برق موارد مهم و ضروری هستند. اما پرسش کلیدی اینجاست:
چرا تا زمان تکمیل این طرحها، تبریز باید هزینه کمبود گاز کشور را با سلامت شهروندانش بپردازد؟
مردم تبریز سالهاست این پرسش را مطرح میکنند و تاکنون پاسخ قانعکنندهای دریافت نکردهاند. مسئولان استانی بارها اعلام کردهاند که «مازوتسوزی فقط در شرایط اضطرار انجام میشود»، اما مسئله دقیقاً همین است: تبریز تقریباً هر زمستان در حالت اضطرار دائمی قرار دارد.
تأثیر مستقیم مازوتسوزی فقط یک دغدغه محیطزیستی نیست؛ مسئلهای سلامتمحور است. افزایش بستریهای تنفسی، تشدید حملات آسم، کاهش کیفیت فعالیتهای ورزشی، تعطیلی مدارس و هشدارهای مکرر نسبت به وضعیت «ناسالم برای گروههای حساس» نشان میدهد که هزینه مازوت، تنها یک عدد در سرفصل انرژی نیست؛ یک هزینه انسانی است.
در شهری مانند تبریز، که بهواسطه توپوگرافی و محصورشدگی جغرافیایی با پدیده «وارونگی دما» مواجه است، سوزاندن مازوت عامل تشدیدکنندهای است که میتواند کیفیت هوای زمستان را بهطور کامل از کنترل خارج کند.
آنچه در این میان بیش از همه ضرورت دارد، شفافیت است. مردم تبریز حق دارند بدانند:
- در چه روزهایی نیروگاه از مازوت استفاده کرده؟
- حجم این مصرف چقدر بوده؟
- برنامه دقیق جایگزینی سوخت و زمانبندی اجرای آن چیست؟
- چرا در برخی کلانشهرها مازوتسوزی ممنوع است اما تبریز همچنان در معرض آن قرار دارد؟
این پرسشها مطالبات شهروندان هستند، نه چالش رسانهای.
آلودگی هوا در تبریز یک مشکل مقطعی نیست؛ بحرانی ساختاری است که نیازمند سیاست انرژی پایدار، مدیریت علمی مصرف گاز، ارتقای زیرساختهای نیروگاهی، و شفافیت در اطلاعرسانی است.
تا زمانی که این موارد محقق نشود، تبریز هر زمستان به نقطه صفر باز میگردد:
یک آسمان خاکستری، یک شهر خسته از دود، و یک مطالبه تکراری برای حق تنفس.
















